فریم ریت چیست؟ | راز سینمایی شدن ویدیوهای شما فاش شد!
فریم ریت چیست؟ شروع به کار با ویدیو ممکن است کمی دلهرهآور باشد، به خصوص وقتی اصطلاحات فنی زیادی مثل فریم ریت یا fps میشنوید.
حتی اگر اسم فریم ریت را شنیدهاید، ممکن است ندانید کدام یک برای ویدیوهای شما بهتر است. عوامل زیادی باید هنگام انتخاب بهترین فریم ریت برای ویدیوی خود در نظر گرفته شوند.
خوشبختانه، در این راهنمای مبتدی، تعریف فریم ریت و اهمیت آن را توضیح میدهیم.

فریم ریت چیست؟
فریم ریت چیست؟ فریم بر ثانیه (fps) به تعداد فریمهایی گفته میشود که در یک ثانیه از ویدیو فشرده شدهاند.
بنابراین، اگر یک ویدیو با فریم ریت ۲۴fps گرفته و پخش شود، به این معنی است که هر ثانیه از ویدیو شامل ۲۴ تصویر ثابت مجزا است.
دفترچههای کاغذی جالبی را که وقتی ورق میزدی، تصاویر روی هر صفحه حرکت میکردند یادتان هست؟ ویدیو هم همینطور کار میکند. فرقی نمیکند دیجیتال باشد یا فیلم، ویدیو اساساً مجموعهای از تصاویر ثابت است که وقتی با سرعت مشخصی و پشت سر هم مشاهده میشوند، توهم حرکت را ایجاد میکنند. به هر یک از این تصاویر، “فریم” میگویند.
بنابراین، فریم ریت سرعتی است که این تصاویر نمایش داده میشوند، یا با چه سرعتی دفترچه را “ورق” میزنید. این معمولاً به عنوان تعداد “فریم بر ثانیه” یا FPS بیان میشود.
سرعت نمایش این تصاویر، مغز شما را فریب میدهد تا حرکت را روان درک کند. جالب نیست؟
چرا فریم ریت اهمیت دارد؟
حال که جواب فریم ریت چیست را متوجه شدید، فریم ریت میتواند تأثیر زیادی بر سبک و تجربه مشاهده یک ویدیو بگذارد. فریم ریتهای مختلف، تجربیات متفاوتی را به همراه دارند، و انتخاب یک فریم ریت اغلب به معنای فکر کردن به چندین عامل است، مانند اینکه چقدر میخواهید ویدیوی شما واقعی به نظر برسد و آیا قصد استفاده از افکتهای حرکت آهسته (slow-motion) یا تاری حرکت (motion-blur) را دارید.
به عنوان مثال، فیلمهای سینمایی هالیوودی معمولاً فریم ریت استاندارد ۲۴fps دارند، زیرا این فریم ریت شبیه به نحوه دیدن جهان توسط ماست و ظاهری سینمایی ایجاد میکند. ویدیوهای زنده یا ویدیوهایی با حرکت زیاد، مانند رویدادهای ورزشی و ضبط بازیهای ویدیویی، اغلب فریم ریتهای بالاتری دارند زیرا اتفاقات زیادی در یک لحظه در حال وقوع است. این امر باعث میشود حرکت روان و جزئیات در زمان واقعی واضح باقی بمانند.
در همین حال، افرادی که GIF متحرک میسازند اغلب برای حجم فایل کمتر، جزئیات را فدا میکنند و فریم ریت پایینی را انتخاب میکنند.
فریم ریت با سرعت ویدیو متفاوت است، اما به هم مرتبط هستند. میتوانید سرعت ویدیوی خود را هنگام ویرایش تغییر دهید، اما همیشه بهتر است فیلم را با فریم ریت دلخواه خود ضبط کنید.

رایج ترین فریم ریت های ویدیو
هر فرم هنری استانداردهای خاص خود را دارد، و در دنیای ویدیو، فریم ریتها در تجربه مشاهده نقش اساسی داشتهاند. از لحاظ تاریخی، این استانداردها نه تنها از تصمیمات هنری، بلکه از ملاحظات فنی و عملی نیز تکامل یافتهاند.
دنیای سینما استانداردهای خود را در همان ابتدا تعیین کرد. فیلمها، با تمایل به شبیهسازی حرکت واقعی، تصمیم گرفتند فیلم را با سرعت ۲۴fps ضبط کرده و با سرعت ۴۸fps یا ۷۲fps نمایش دهند، زیرا این کار نحوه پردازش طبیعی حرکت توسط چشم ما را تقلید میکند. این استاندارد در طول زمان باقی مانده و عمیقاً در میراث صنعت فیلم ریشه دارد.
در مقابل، پخشکنندگان تلویزیونی مجبور بودند با محدودیتهای فنی مرتبط با استانداردهای برق که بر فریم ریتهای مورد استفاده تأثیر میگذاشت، مقابله کنند. این امر منجر به تغییرات منطقهای بر اساس مشخصات برق کشورهای مختلف شد.
امروزه، فناوری افق را گسترش داده است. تجهیزات فیلمبرداری مدرن به فیلمسازان و ویدیوگرافر ها این انعطافپذیری را میدهد که فراتر از فریم ریتهای سنتی بروند، به ویژه هنگام دنبال کردن جلوههای بصری خاص یا تکنیکهای داستانگویی.
در اصل، در حالی که فریم ریتهای رایجی وجود دارد که صنعت به آنها متمایل است، انتخاب نهایی اغلب به ترکیبی از قصد هنرمند و نیازهای فنی پروژه بستگی دارد.
بهترین فریم ریت ویدیو چیست؟
چیزی به نام “بهترین” فریم ریت وجود ندارد. همانطور که گفته شد، فریم ریتهای مختلف نتایج متفاوتی را به همراه دارند، بنابراین انتخاب بهترین گزینه به معنای رفتن به سراغ گزینهای است که به بهترین وجه با چیزی که قصد ساخت آن را دارید مطابقت دارد.
با وجود اینکه فریم ریت یک مفهوم نسبتاً ساده است، بحثهای زیادی در مورد اینکه کدام فریم ریت بهترین تجربه مشاهده را فراهم میکند وجود دارد، و تحقیقاتی وجود دارد که از هر فریم ریتی پشتیبانی میکند. جدا از بحث و جدل، در اینجا چهار نکته وجود دارد که هنگام انتخاب فریم ریت باید در نظر داشته باشید.
سبک/واقعگرایی
سبک واقع گرایی فریم ریت چیست؟ یک ویدیو تأثیر زیادی بر ظاهر و حس آن میگذارد، که به نوبه خود تعیین میکند که ویدیو چقدر واقعی به نظر میرسد. این مفهوم مستقیماً به نحوه دیدن جهان توسط ما مرتبط است.
وقتی حرکت را میبینیم، مانند پرتاب توپ توسط یک فرد یا عبور یک ماشین، به طور طبیعی مقداری تاری حرکت را مشاهده میکنیم. در حالت ایدهآل، فریم ریتی که انتخاب میکنید این تاری حرکت را تقلید میکند و تجربه را تا حد امکان واقعی نگه میدارد.
اگر فریم ریت خیلی بالا را انتخاب کنید، همه چیز غیرطبیعی به نظر میرسد و ویدیو از چیزی که “اثر اپرای تلویزیونی” نامیده میشود رنج خواهد برد، که زمانی است که یک ویدیو جزئیات زیادی را نشان میدهد و عجیب به نظر میرسد. از طرف دیگر، اگر فریم ریتی را انتخاب کنید که خیلی پایین است، ویدیو تکهتکه به نظر میرسد و تجربه مشاهده ضعیفی را فراهم میکند.
برای کمک به شما در انتخاب بهترین فریم ریت، بیایید به چند گزینه رایج و نحوه استفاده از آنها نگاه کنیم.
- ۲۴fps: این استاندارد برای فیلمها و برنامههای تلویزیونی است، و حداقل سرعتی است که برای ضبط ویدیو در عین حفظ حرکت واقعی لازم است. حتی اگر یک فیلم با فریم ریت بالاتر فیلمبرداری شود، اغلب با فریم ریت ۲۴fps تولید و نمایش داده میشود.
- ۳۰fps: همانطور که گفته شد، این استاندارد برای تلویزیون از همان روزهای اولیه بوده است، و با وجود اینکه تولیدکنندگان به سمت فریم ریت سینمایی ۲۴fps حرکت میکنند، هنوز به طور گستردهای استفاده میشود. ویدیوهایی با حرکت زیاد، مانند ورزش، اغلب از فریمهای اضافی در هر ثانیه بهره میبرند. دلایل استفاده از ۳۰fps پیچیده است و همانطور که اشاره شد، عمدتاً به استانداردهای تلویزیون و برق در گذشته مربوط میشود.
- +۶۰fps: هر چیزی بالاتر از ۳۰fps عمدتاً برای ایجاد ویدیوی حرکت آهسته یا ضبط فیلم بازیهای ویدیویی استفاده میشود. علاوه بر این، با تکامل فناوری، بسیاری از گوشیهای هوشمند نیز اکنون قادر به ضبط با سرعت ۶۰fps هستند.

حرکت
متغیر کلیدی بعدی که هنگام انتخاب فریم ریت باید در نظر گرفت، مقدار حرکت در ویدیوی شما است. این یکی کاملاً واضح است. اگر حرکت زیادی دارید، احتمالاً میخواهید با فریم ریت بالاتری ضبط کنید.
با این حال، این لزوماً به این معنی نیست که میخواهید با فریم ریت بالاتری تولید کنید، اما ضبط با فریم ریت بالاتر، سطح بالاتری از جزئیات را برای مقدار حرکت ضبط شده تضمین میکند. فریم ریت بالاتر همچنین انعطافپذیری بیشتری را هنگام ویرایش ویدیوی شما فراهم میکند.
برای کمک به شما در تصمیمگیری برای محتوای ویدیویی خود، در اینجا چند گزینه رایج آورده شده است.
- ۲۴fps: همانطور که در بالا ذکر شد، این حداقل سرعت لازم برای ضبط ویدیو در عین حفظ حرکت واقعی است. اگر یک صحنه شلوغ را با سرعت ۲۴fps ضبط کنید، تاری حرکت زیادی را خواهید دید.
- ۳۰fps: با شش فریم بیشتر در هر ثانیه نسبت به ۲۴fps، جزئیات بیشتری را در صحنههای با حرکت بالا خواهید دید؛ با این حال، حرکت ممکن است غیرطبیعی به نظر برسد و از “اثر اپرای تلویزیونی” رنج ببرد.
- +۶۰fps: هر چیزی بالاتر از ۳۰fps معمولاً برای ضبط صحنههای شلوغ با حرکت زیاد، مانند بازیهای ویدیویی، ورزش، یا هر چیزی که میخواهید به صورت حرکت آهسته نشان دهید، در نظر گرفته شده است. گیمرها با این فریم ریت ضبط میکنند زیرا اتفاقات زیادی در یک لحظه روی صفحه آنها میافتد، و فریمهای بیشتر به معنای جزئیات بیشتر است. ورزش نیز اغلب با فریم ریت بالا ضبط میشود تا بتوان آنها را برای نمایش مجدد آهسته کرد و در عین حال ویدیوی واضح و شفافی حفظ شود.
تحویل فریم ریت چیست؟
نحوه تحویل یک ویدیو، مانند از طریق YouTube یا تلویزیون، و دستگاهی که فرد برای مشاهده ویدیوی شما استفاده میکند، میتواند به شدت بر گزینههایی که برای فریم ریت دارید تأثیر بگذارد.
همه دستگاهها و روشهای تحویل از همه فریم ریتها پشتیبانی نمیکنند، بنابراین بهتر است قبل از شروع فیلمبرداری در این مورد تحقیق کنید.
برای کمک به مقابله با تحویل، بیایید به چند مورد از رایجترین مکانهایی که مردم ویدیو تماشا میکنند و نحوه تحویل ویدیو نگاه کنیم.
- پخش آنلاین ویدیو در اینترنت: این به سرعت در حال تبدیل شدن به رایجترین روش تحویل ویدیو است و بسیاری از سرویسهای پخش آنلاین از طیف گستردهای از فریم ریتها پشتیبانی میکنند. برای مثال، اگر در حال ساخت ویدیوی YouTube هستید، میتوانید کمی خیال راحت باشید با این دانش که بینندگان هنگام تماشای آنلاین به اندازه فریم ریت اذیت نمیشوند. با این حال، به خاطر داشته باشید که تلویزیونها و نمایشگرهای کامپیوتر قدیمی ممکن است نرخ تازهسازی صفحهنمایشی نداشته باشند که بتواند فریم ریتهای بالا را مدیریت کند.
- تلویزیون: وقتی یک ویدیو برای تلویزیون تولید میکنید، بهتر است بین ۲۴ و ۳۰fps بمانید. این تضمین میکند که ویدیوهای شما واقعی به نظر برسند و با آنچه مردم از تلویزیون انتظار دارند مطابقت داشته باشند. پخشهای زنده، مانند اخبار و ورزش، تقریباً همیشه با سرعت ۳۰fps فیلمبرداری میشوند، در حالی که برنامههای تلویزیونی و فیلمها معمولاً با سرعت ۲۴fps فیلمبرداری میشوند.
- پروژکتورهای فیلم: سینماها و به طور کلی پروژکتورها، هنوز یک راه فوقالعاده محبوب برای مصرف ویدیو هستند. درست مانند پخشهای تلویزیونی، فریم ریت باید در ۲۴fps نگه داشته شود زیرا این به ویدیوی شما ظاهر و حس “سینمایی” میدهد. همچنین میتوانید خیال راحت باشید که ویدیوی شما به درستی در اکثر پروژکتورها نمایش داده خواهد شد.
حجم فایل فریم ریت و زمانهای خروجی
آخرین عواملی که باید هنگام انتخاب فریم ریت در نظر بگیرید، حجم فایل و زمانهای خروجی هستند. این دو کاملاً واضح هستند – هرچه فریم ریت بالاتر باشد، تصاویر ثابت بیشتری در هر ثانیه از ویدیو بستهبندی میشوند.
تصاویر بیشتر به معنای اطلاعات بیشتر است، و اطلاعات بیشتر به معنای فایلهای بزرگتر و زمانهای خروجی طولانیتر است. این امر به ویژه هنگام آپلود ویدیوها در سایتهای پخش آنلاین مانند YouTube، Vimeo و Screencast مهم است.
ویدیوی با کیفیت بالاتر همیشه مطلوبترین است، اما فایلهای بزرگتر به اتصالات اینترنت و سختافزار کامپیوتر بهتری برای پخش با بالاترین کیفیت نیاز دارند. این بدان معناست که افرادی که از مدرنترین تجهیزات یا سریعترین خدمات استفاده نمیکنند، ممکن است از یک تجربه ضعیف رنج ببرند.

سؤالات متداول در مورد فریم ریت ها
آیا یک فریم ریت بهتر از دیگری است؟ این بستگی به نوع پروژهای دارد که روی آن کار میکنید! به بخشهای بالا مراجعه کنید تا در مورد فریم ریتهای مختلف و کاربردهای معمول آنها اطلاعات کسب کنید.
چند فریم در ثانیه چشم انسان میتواند ببیند؟ بیشتر مردم میتوانند حدود ۳۰-۶۰ fps را ببینند.
رایجترین فریم ریتها کدامند؟ رایجترین فریم ریتها ۲۴fps برای سینما، در حالی که ۳۰fps و ۶۰fps برای تلویزیون و محتوای آنلاین استفاده میشوند. پروژهها و رسانههای مختلف ممکن است استانداردهای منحصر به فرد خود را داشته باشند، اما اینها رایجترین معیارهای اصلی هستند.
چگونه فریم ریت دوربین فیلمبرداری را تغییر میدهید؟ برای تغییر فریم ریت دوربین، به تنظیمات یا منوی دوربین دسترسی پیدا کنید، گزینه ویدیو یا فریم ریت را پیدا کرده و تنظیمات fps دلخواه خود را انتخاب کنید. برای دستورالعملهای خاصتر، به دفترچه راهنمای کاربر دوربین خود مراجعه کنید.
تفاوت بین سرعت شاتر و فریم ریت چیست؟ سرعت شاتر تعیین میکند که هر فریم چقدر در معرض نور قرار میگیرد، در حالی که فریم ریت نشان میدهد که چند فریم در یک ثانیه ضبط میشود. سرعت شاتر سریع حرکت را فریز میکند، در حالی که سرعت آهستهتر میتواند تاری حرکت ایجاد کند. از طرف دیگر، فریم ریت بر میزان روان بودن ویدیو هنگام تماشای آن تأثیر میگذارد.
ویدیو مارکتینگ چیست؟ مزایا و تاثیر بر روی سئو
ویدیو مارکتینگ چیست؟
ویدیو مارکتینگ چیست؟ ویدیو مارکتینگ فراتر از یک ابزار ساده است؛ این یک استراتژی جامع برای برقراری ارتباط با مخاطب از طریق محتوای ویدیویی است. در دنیای امروز که مردم روزانه هزاران محتوا را در شبکههای اجتماعی و وبسایتها میبینند، ویدیو به دلیل ماهیت بصری و صوتی خود، توجه مخاطب را به سرعت جلب میکند. هدف اصلی ویدیو مارکتینگ فقط فروش محصول نیست، بلکه ایجاد یک رابطه عاطفی و عمیق با مخاطب است. وقتی یک کسبوکار از افراد واقعی در ویدیوهای خود استفاده میکند (مثلاً در ویدیوهای پشت صحنه یا داستانهای مشتری)، حس اعتماد و نزدیکی بیشتری ایجاد میشود. این رویکرد به ویژه در پلتفرمهایی مثل اینستاگرام، تیکتاک و یوتیوب بسیار مؤثر است.

انواع ویدیو مارکتینگ چیست؟
انواع ویدیو مارکتینگ چیست؟ به روشهای مختلفی انجام میشود که هر کدام برای هدف خاصی طراحی شدهاند:
تبلیغات ویدیویی بنری (Video Banner Ads): این ویدیوهای کوتاه و جذاب معمولاً در وبسایتها یا صفحات فرود (Landing Pages) نمایش داده میشوند. هدف آنها جلب سریع توجه مخاطب به یک محصول یا پیشنهاد ویژه است.
تبلیغات ویدیویی پیش، میانی یا پس از ویدیو (Pre-, Mid-, or Post-roll): این تبلیغات به ترتیب قبل، حین یا بعد از یک ویدیوی اصلی پخش میشوند. مثلاً تبلیغی که قبل از تماشای یک ویدیو در یوتیوب میبینید، از نوع “Pre-roll” است. این روش برای رساندن پیام به مخاطبانی که مشغول تماشای محتوای مرتبط هستند، بسیار کارآمد است.
تبلیغات ویدیویی تلویزیونی (TV Video Ads): این نوع تبلیغات، همان آگهیهای سنتی تلویزیون یا سرویسهای پخش آنلاین (مانند فیلیمو یا نماوا) هستند. هدف آنها رسیدن به مخاطب گستردهای است که به صورت غیرهدفمند در حال تماشای محتوای تلویزیونی است.
ویدیوی زنده (Live Video): این ویدیوها به صورت بلادرنگ (Real-time) پخش میشوند و حس صمیمیت و فوریت ایجاد میکنند. رویدادهایی مانند معرفی محصول، جلسات پرسش و پاسخ یا نمایش پشت صحنه یک شرکت از طریق ویدیوی زنده انجام میشوند. این روش به مخاطب اجازه میدهد به صورت مستقیم با برند در ارتباط باشد.
ویدیوی اسپانسری (Sponsored Video): این ویدیوها معمولاً توسط یک اینفلوئنسر یا یک پلتفرم تولید میشوند و به وضوح اعلام میکنند که توسط یک برند حمایت مالی شدهاند. این دسته شامل ویدیوهای توضیحی (Explainer Videos) در مورد نحوه کار یک محصول یا خدمات نیز میشود.
جایگذاری محصول اسپانسری (Sponsored Product Placement): در این روش، یک محصول یا برند به صورت نامحسوس در یک ویدیو (مثلاً یک فیلم یا سریال) نمایش داده میشود. هدف این است که برند به بخشی از زندگی روزمره شخصیتهای محبوب تبدیل شود و در ذهن مخاطب ماندگار شود.
چرا ویدیو مارکتینگ مهم است؟
در دنیای امروز که سرعت انتقال پیام اهمیت زیادی دارد، ویدیو مارکتینگ به دلیل ویژگیهای زیر از اهمیت ویژهای برخوردار است:
جذب توجه سریع: در شبکههای اجتماعی، میانگین زمان توجه کاربران بسیار کوتاه است (در حد یک پلک زدن). ویدیو با حرکت و صدا، به طور طبیعی این توجه کوتاهمدت را به خود جلب میکند و مخاطب را وادار به توقف میکند.
ایجاد ارتباط عاطفی: انسانها به داستانها و تصاویر متحرک واکنش عاطفی قویتری نشان میدهند. یک ویدیوی خوب میتواند مخاطب را بخنداند، به فکر فرو ببرد یا الهامبخش باشد، که این احساسات باعث تقویت رابطه او با برند میشود.
افزایش ماندگاری پیام: تحقیقات نشان میدهد که افراد محتوای ویدیویی را بیشتر از محتوای متنی به خاطر میسپارند. یک پیام پیچیده را میتوان در یک ویدیوی کوتاه و جذاب به راحتی توضیح داد و در ذهن مخاطب ثبت کرد.

نحوه استفاده مؤثر از ویدیو مارکتینگ
برای موفقیت در ویدیو مارکتینگ، فقط ساخت ویدیو کافی نیست. باید به استراتژی و کیفیت محتوا توجه کرد:
تولید محتوای کافی: برای دستیابی به اهداف کمپین، باید به طور مداوم محتوا تولید کنید. برای افزایش حجم تولید، میتوانید از تکنیکهایی مانند ساخت ویدیوهای انیمیشنی یا استفاده از ویدیوهای آرشیوی استفاده کنید تا نیازی به فیلمبرداری پرهزینه نباشد.
انتخاب کانالهای توزیع مناسب: ساخت ویدیو تنها نیمی از راه است. برای اینکه ویدیوی شما به دست مخاطب مناسب برسد، باید آن را در پلتفرمهای درست منتشر کنید (مثلاً یوتیوب برای ویدیوهای طولانی، اینستاگرام برای ویدیوهای کوتاه).
تحلیل عملکرد: پس از انتشار، باید عملکرد ویدیوها را بر اساس معیارهای تعیینشده (مثل تعداد بازدید، نرخ تبدیل) تحلیل کنید تا استراتژی خود را بهبود ببخشید.
تأثیر ویدیو مارکتینگ بر سئو (SEO)
بسیاری فکر میکنند سئو فقط به متن مربوط میشود، اما ویدیو نیز تأثیر زیادی بر رتبهبندی شما در موتورهای جستجو دارد. وقتی یک ویدیوی خوب منتشر میکنید، اتفاقات زیر رخ میدهد:
افزایش زمان ماندگاری کاربر: ویدیوها باعث میشوند کاربران زمان بیشتری را در وبسایت شما بگذرانند. این افزایش زمان به موتورهای جستجو مانند گوگل نشان میدهد که محتوای شما ارزشمند است و میتواند رتبه شما را بالا ببرد.
افزایش جستجوی برند: یک ویدیوی ویروسی یا بسیار جذاب میتواند باعث افزایش شدید جستجوها برای نام برند شما شود. این افزایش حجم جستجو، اعتبار برند شما را در نظر موتورهای جستجو بالا میبرد.
نمایش در نتایج جستجوی ویدیویی: گوگل بخش جداگانهای برای جستجوی ویدیو دارد. اگر ویدیوی شما به درستی بهینهسازی شده باشد، میتواند در این بخش نمایش داده شود و ترافیک بیشتری به سمت سایت شما جذب کند.
مزایا و معایب ویدیو مارکتینگ چیست؟
مانند هر استراتژی بازاریابی دیگری، ویدیو مارکتینگ نیز دارای مزایا و معایبی است:
- مزایا:
1.برقراری ارتباط عاطفی: ویدیو باعث ایجاد پیوند عمیقتر بین مصرفکننده و برند میشود.
2.افزایش نرخ تبدیل: ویدیوها میتوانند نرخ تبدیل (مثلاً خرید یا ثبتنام) را افزایش دهند، زیرا اطلاعات را به صورت قانعکنندهتری منتقل میکنند.
3.ماندگاری بیشتر در ذهن: به خاطر سپردن یک آگهی ویدیویی خوب، بسیار سادهتر از یک تبلیغ متنی است.
- معایب:
1.پیچیدگی تولید: ساخت یک ویدیوی باکیفیت معمولاً به زمان و هزینه بیشتری نیاز دارد.
2.ریسک انتقال پیام: ممکن است مخاطب قبل از دریافت کل پیام، تماشای ویدیو را متوقف کند.
3.ریسک نمایش در بستر نامناسب: اگر تبلیغ ویدیویی شما در کنار محتوای نامناسب (مثلاً یک خبر ناگوار) نمایش داده شود، میتواند برداشت منفی از برند شما ایجاد کند.

نحوه تدوین استراتژی ویدیو چگونه است؟
برای داشتن یک کمپین موفق، باید یک استراتژی گام به گام داشته باشید:
- شناخت احساسات و معیارها: ابتدا مشخص کنید که هدف شما از ویدیو چیست. میخواهید مخاطب چه حسی پیدا کند (مثلاً هیجانزده شود) و چه کاری انجام دهد (مثلاً روی لینک کلیک کند)؟ سپس معیارهای خود را برای اندازهگیری موفقیت (مانند تعداد کلیک یا نرخ تبدیل) مشخص کنید.
- در نظر گرفتن قیف فروش: محتوای ویدیوی شما باید متناسب با مرحلهای از سفر مشتری باشد که در آن قرار دارد. در بالای قیف (آشنایی اولیه)، باید ویدیوهای احساسی و جذاب بسازید. در میانه قیف، ویدیوهای آموزشی و توضیحی مناسب هستند. در پایین قیف، ویدیوها باید مشتری را به خرید نهایی تشویق کنند.
- تعیین محل قرارگیری: پس از تولید ویدیو، باید تصمیم بگیرید آن را کجا منتشر کنید. آیا میخواهید برای افزایش آگاهی عمومی، آن را در تلویزیون یا پلتفرمهای اجتماعی پرمخاطب پخش کنید؟ یا برای هدفگیری دقیقتر، آن را در کمپینهای بازاریابی مجدد (Retargeting) استفاده کنید؟
- توجه به بستر نمایش (Context): همیشه به این فکر کنید که ویدیوی شما در چه محیطی نمایش داده میشود. آیا این ویدیو در کنار محتوای مرتبط و مناسب قرار میگیرد؟ انتخاب بستر مناسب برای نمایش ویدیو، به همان اندازه خود ویدیو اهمیت دارد.
آینده ویدیو مارکتینگ
آینده ویدیو مارکتینگ با دو روند اصلی شکل میگیرد:
پایان کوکیها: با حذف تدریجی کوکیهای شخص ثالث، بازاریابان دیگر نمیتوانند به راحتی دادههای کاربران را ردیابی کنند. این به معنای آن است که باید به جای اتکا به کوکیها، شراکتهای مستقیم با پلتفرمها برای هدفگیری مخاطب ایجاد کنند.
ویدیوی پویا (Dynamic Video): این فناوری به بازاریابان اجازه میدهد که ویدیو را به صورت لحظهای و بر اساس اطلاعات هر بیننده، شخصیسازی کنند. برای مثال، یک ویدیوی تبلیغاتی میتواند به صورت خودکار، نام شهر یا محصولی که قبلاً در مورد آن جستجو کردهاید را در ویدیو نمایش دهد. این شخصیسازی عمیق، تأثیر ویدیو را به شدت افزایش میدهد و باعث میشود مخاطب احساس کند محتوا به طور اختصاصی برای او ساخته شده است.
نتیجهگیری
در نهایت، ویدیو مارکتینگ ابزاری قدرتمند و چندوجهی است که دیگر صرفاً یک گزینه نیست، بلکه به یک ضرورت در دنیای بازاریابی تبدیل شده است. توانایی آن در ایجاد ارتباط عاطفی، جذب مخاطبان در کسری از ثانیه و کمک به بهینهسازی موتورهای جستجو، آن را از سایر اشکال تبلیغات متمایز میکند. با این حال، موفقیت در این زمینه نیازمند یک استراتژی دقیق است که شامل درک مخاطب، تعیین اهداف و توجه به بستر مناسب برای نمایش محتوا میشود. در حالی که با چالشهایی مانند عدم قطعیت در انتقال کامل پیام و ریسک نمایش در کنار محتوای نامناسب همراه است، پیشرفتهای آینده در زمینه ویدیوهای پویا نشان میدهد که این حوزه در حال تکامل است و فرصتهای بیشتری را برای شخصیسازی و هدفگیری دقیق ارائه خواهد داد. بنابراین، هر کسبوکاری که به دنبال رشد و ماندگاری در فضای دیجیتال است، باید ویدیو مارکتینگ را در مرکز استراتژی خود قرار دهد.
شاخه های دیجیتال مارکتینگ: از سئو تا بازاریابی محتوایی، ۸ حوزه اصلی
شاخه های دیجیتال مارکتینگ به زبان ساده چیست؟
شاخه های دیجیتال مارکتینگ شامل انواع گستردهای از تاکتیکها و فناوریهای مارکتینگ است که برای دسترسی به مصرفکنندگان به صورت آنلاین استفاده میشود. به عنوان شکلی از مارکتینگ آنلاین، به سازمانها اجازه میدهد یک هویت برند ایجاد کنند و صنعت مارکتینگ را متحول کرده است.
دکتر جسیکا راجرز، دانشیار ارشد برنامههای کسبوکار در SNHU، گفت که دیجیتال مارکتینگ به هوش مارکتینگ، تفکر استراتژیک و مدیریت حجم زیادی از دادهها نیاز دارد. این نوع مارکتینگ بر اساس بسیاری از اصول آشنا برای بازاریابان سنتی است و به دانش بنیادی و همچنین دانش فنی نیاز دارد.
به گفته راجرز، این دو رشته (مارکتینگ سنتی و دیجیتال) برای ارتباط با گروههای متمایز از مصرفکنندگان عمل میکنند. او گفت: «رسانههای سنتی راهی عالی برای دسترسی به پایگاه گستردهای از مصرفکنندگان هستند، در حالی که رسانههای دیجیتال این توانایی را دارند که به مخاطبان بسیار خاصی دست یابند. یک نکته کلیدی این است که بسته به مخاطب هدف، برخی کانالها از بقیه موثرتر هستند.»

۸ شاخه های دیجیتال مارکتینگ کدامند؟
راجرز در مورد برخی از محبوبترین شاخه های دیجیتال مارکتینگ صحبت کرد و یک نمای کلی کوتاه از هر یک ارائه داد:
۱. بازاریابی وابسته (Affiliate Marketing)
با افزایش اهمیت مارکتینگ آنلاین، بازاریابی وابسته – که به آن بازاریابی اینفلوئنسر نیز میگویند – در میان بسیاری از سازمانها برای پر کردن شکاف بین مصرفکنندگان و سازمانها محبوب شده است. اما بازاریابی وابسته چیست؟
بازاریابی وابسته از محبوبیت روزافزون کارشناسان صنعت و اینفلوئنسرهای شبکههای اجتماعی استفاده میکند. در همکاری با این اینفلوئنسرهای شخص ثالث، سازمان شما برای تبلیغ محصولات یا خدماتتان در ازای دریافت حقوق یا کمیسیون همکاری خواهد کرد. در این همکاری، اینفلوئنسرها مخاطبان خود را با پستها، وبلاگها یا ویدیوها درگیر میکنند تا کسبوکار بیشتری برای سازمان شما جذب کرده و مشتریان جدیدی ایجاد کنند.
در چند سال گذشته، بازاریابی وابسته یا اینفلوئنسر با رسانههای جدیدی مانند TikTok، instagram، YouTube و وبلاگها که به یک شکل اصلی از سرگرمی و اخبار تبدیل شدهاند، به شدت رشد کرده است. بازاریابی وابسته به یکی از محبوبترین اشکال دیجیتال مارکتینگ تبدیل شده است. به گفته Influencer Marketing Hub، صنعت بازاریابی وابسته در سال ۲۰۲۳ حدود ۱۳ میلیارد دلار برآورد شده است.
بازار کار برای بازاریابان در حال رشد است. اداره آمار کار ایالات متحده (BLS) رشد ۶ درصدی را تا سال ۲۰۳۲ در تعداد مدیران تبلیغات، ترویج و مارکتینگ پیشبینی میکند. در سال ۲۰۲۲، میانگین حقوق برای این موقعیتها ۱۵۶,۵۸۰ دلار بود، طبق دادههای BLS.
۲. بازاریابی محتوایی (Content Marketing)
بازاریابی محتوایی از داستانسرایی و به اشتراکگذاری اطلاعات برای افزایش آگاهی از برند استفاده میکند. در نهایت، هدف این است که خوانندگان به سمت تبدیل شدن به مشتری اقدام کنند، مثلاً اطلاعات بیشتری درخواست کنند، در یک لیست ایمیل ثبتنام کنند یا خریدی انجام دهند. «محتوا» میتواند به پستهای وبلاگ، منابعی مانند وایتپیپرها و کتابهای الکترونیکی، ویدیوهای دیجیتال، پادکستها و موارد دیگر اشاره داشته باشد.
به طور کلی، محتوا باید در وهله اول برای مصرفکننده ارزشمند باشد – نه فقط تبلیغ برند یا تلاش برای فروش. بازاریابی محتوایی در مورد ایجاد یک رابطه پایدار و قابل اعتماد با مشتریان است که میتواند به مرور زمان به فروشهای زیادی منجر شود، نه فقط یک معامله واحد.
بازاریابی محتوایی در همافزایی با سایر شاخه های دیجیتال مارکتینگ کار میکند: این یک راه برای ادغام بهینهسازی موتور جستجو (SEO) در محتوای جدید وبسایت است و محتوای ایجاد شده میتواند به عنوان پست در شبکههای اجتماعی و در انتشارات ایمیل مارکتینگ به اشتراک گذاشته شود. نگاه کردن به تحلیلهای بازاریابی محتوایی شما میتواند اطلاعات زیادی در مورد مشتریان به شما بگوید:
- آنها هنگام ورود به سایت شما به دنبال چه چیزی هستند؟
- چه نوع محتوایی باعث میشود آنها مدت بیشتری در سایت بمانند و به اطراف نگاه کنند؟
- چه نوع محتوایی باعث میشود آنها علاقه خود را از دست بدهند و سایت را ترک کنند؟
برخلاف روشی مانند PPC، بازاریابی محتوایی یک استراتژی بلندمدت است. به گفته Adobe Experience Cloud، یک سازمان متخصص در ابزارهای تجربه دیجیتال، با گذشت زمان، بازاریابان یک کتابخانه از محتوا (متن، ویدیو، پادکست و غیره) ایجاد میکنند که همچنان کاربران را از طریق موتورهای جستجو به سایت میآورد. این کتابخانه محتوا همچنین به ترویج شناخت برند شما کمک میکند و اعتبار شما را به عنوان یک منبع اطلاعات افزایش میدهد.
و اگر کاربران برای کسب اطلاعات از سایت شما بازدید میکنند، در حالت ایدهآل شما را به عنوان یک مرجع هنگام تصمیمگیری برای خرید به یاد خواهند آورد.
بازاریابی محتوایی یک مسیر عالی برای افرادی است که از نوشتن و/یا تولید ویدیو و صدا لذت میبرند. اما مانند دیجیتال مارکتینگ به طور کلی، به مهارتهای استراتژیک و تحلیلی قوی نیز نیاز دارد.
پلتفرمهای ساخت وبسایت و سایتهای وبلاگنویسی زیادی وجود دارند که میتوانید برای ورود به بازاریابی محتوایی از آنها استفاده کنید. برای گزینههای رایگان و کمهزینه، میتوانید این موارد را در نظر بگیرید:
- WordPress
- Medium
- Hubspot CMS
- Wix
برخی از این ابزارها دارای ویژگیهایی هستند که نکاتی در مورد نحوه گنجاندن SEO، شبکههای اجتماعی، ایمیل مارکتینگ، طراحی وبسایت و موارد دیگر ارائه میدهند، بنابراین میتوانید تجربه کامل دیجیتال مارکتینگ را به دست آورید.

3. ایمیل مارکتینگ (Email Marketing)
به گفته راجرز، حتی با ظهور شبکههای اجتماعی، برنامههای موبایل و سایر کانالها، ایمیل هنوز یکی از شاخه های دیجیتال مارکتینگ است. این روش میتواند بخشی از یک استراتژی بازاریابی محتوایی باشد، که به مصرفکنندگان ارزش ارائه میدهد و به مرور زمان مخاطبان را به مشتری تبدیل میکند.
به گفته انجمن مارکتینگ آمریکا (AMA)، متخصصان ایمیل مارکتینگ نه تنها میدانند چگونه کمپینهای جذاب ایجاد کنند، بلکه نحوه دسترسی به مخاطبان بهینه را نیز درک میکنند و در تجزیه و تحلیل تعاملات و دادههای مشتری و اتخاذ تصمیمات استراتژیک بر اساس آن دادهها مهارت دارند.
نرمافزار ایمیل مارکتینگ میتواند معیارهای تحلیلی مختلفی ارائه دهد، اما دو موردی که بازاریابان همیشه در تلاش برای بهبود آنها هستند، نرخ باز شدن (open rate) – درصد دریافتکنندگانی که ایمیل را باز کردهاند – و نرخ کلیک (click-through rate) – تعداد دریافتکنندگانی که ایمیل را باز کرده و روی یک لینک در ایمیل کلیک کردهاند – هستند.
به گفته شرکت پیشرو نرمافزار ایمیل مارکتینگ Constant Contact، بازاریابان میتوانند کارهای زیادی انجام دهند تا ایمیلهای خود را برای کاربران جذابتر و احتمال باز شدن آنها را بیشتر کنند. این کارها شامل:
- ایجاد حس فوریت: نوشتن متن ایمیلی که به دریافتکنندگان شما اطلاع میدهد زمان برای دریافت یک پیشنهاد ویژه رو به اتمام است یا تعداد محدودی از پیشنهادات موجود است، میتواند تعداد افرادی را که روی لینک وبسایت شما کلیک میکنند، افزایش دهد.
- شخصیسازی ایمیل: تنظیم ایمیلها و خطوط موضوعی برای گنجاندن نام دریافتکننده یک روش اثبات شده برای افزایش نرخ باز شدن و نرخ کلیک است. (نمونه خط موضوعی: «کتی، یک پیشنهاد ویژه فقط برای تو.»)
- اجازه دادن به دریافتکنندگان برای تنظیم ترجیحات خود: اجازه دادن به کاربران برای مشخص کردن اینکه هر چند وقت یک بار میخواهند از شما خبر بگیرند، میتواند به حفظ برخی از مشترکین ایمیل شما در لیست و کلیک کردن بر روی ایمیلهای شما کمک کند.
۴. تحلیل مارکتینگ (Marketing Analytics)
یکی از مزایای اصلی دیجیتال مارکتینگ این است که به شدت قابل پیگیری و قابل اندازهگیری است. زمانی، تنها قطعات مارکتینگ قابل پیگیری، کوپنها و پیشنهادات مشابه از طریق پست مستقیم بودند. اگر مشتری از کوپن استفاده میکرد، شما میدانستید که پیام تاثیرگذار بوده است.
امروزه، تحلیلها به بازاریابان اجازه میدهند رفتار کاربر را در یک سطح بسیار دقیق پیگیری کنند:
- چند بار روی یک لینک کلیک میکنند؟
- چقدر زمان در یک صفحه وب میگذرانند؟
- چند وقت یک بار ایمیلها را باز میکنند؟ و موارد دیگر.
اما حجم عظیمی از اطلاعات موجود در مورد عملکرد دیجیتال مارکتینگ میتواند مانند «نوشیدن از یک شلنگ آتشنشانی» باشد، و بازاریابان باید واقعاً بتوانند معنای دادهها و نحوه تأثیرگذاری آنها بر استراتژی را درک کنند.
این امر نه تنها به بازاریابان اجازه میدهد که بفهمند چه چیزی برای مصرفکنندگان موفق است و پیامهای مارکتینگ خود را در آینده تطبیق دهند، بلکه به این معنی است که آنها میتوانند ارزش خود را به شرکت نشان دهند. درک تمام این دادهها و استفاده از آنها برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک یک بخش مهم از کار یک بازاریاب دیجیتال است – و چیزی است که آنها را از همتایان سنتی خود متمایز میکند.
ابزارهای زیادی برای اندازهگیری موفقیت کمپینهای دیجیتال مارکتینگ در دسترس هستند و بسیاری از بازاریابان بسته به نیازها و مخاطبان خود، از ترکیبی از این ابزارها استفاده میکنند. یکی از پرکاربردترین ابزارها برای تحلیل مارکتینگ، Google Analytics است که میتوان آن را به روشهای تقریباً بینهایت برای اندازهگیری موارد زیر سفارشی کرد:
- عملکرد سایت شما
- کدام کلمات کلیدی کاربران را به سایت شما میآورند
- نحوه حرکت کاربران در وبسایت شما و موارد دیگر
داشتن تحلیلهای خوب و دقیق و دانش لازم برای تفسیر آنها میتواند به بازاریابان کمک کند تا به سرعت شکست بخورند («fail fast»)، کمپینهایی را که کار نمیکنند به سرعت قطع کنند و کمپینهای بهتری را بر اساس مفاهیمی که سابقه موفقیت اثبات شدهای دارند، بسازند. با گذشت زمان، شما فقط از تحلیلها برای اندازهگیری کمپینهای خود استفاده نخواهید کرد – تحلیلها همچنین کمپینهای شما را اطلاعرسانی و بهبود خواهند بخشید.
در یک برنامه تحصیلی دیجیتال مارکتینگ، شما طیف گستردهای از مسائل مربوط به یک مسیر شغلی مارکتینگ، از جمله برنامهها و استراتژیهای مارکتینگ، برندسازی، بازاریابی موبایلی و تبلیغات دیجیتال را مطالعه خواهید کرد.

۵. بازاریابی موبایلی (Mobile Marketing)
این شاخه های دیجیتال مارکتینگ بر دسترسی به مخاطب هدف شما در گوشی هوشمند یا تبلت آنها متمرکز است. بازاریابی موبایلی از طریق پیامهای متنی، شبکههای اجتماعی، وبسایتها، ایمیل و برنامههای موبایل به افراد دسترسی پیدا میکند. بازاریابان میتوانند پیشنهادات یا محتوای ویژه را برای یک موقعیت جغرافیایی یا زمان خاص، مانند زمانی که مشتری وارد یک فروشگاه یا یک رویداد میشود، تنظیم کنند.
در فوریه ۲۰۲۱، Statista یک نظرسنجی انجام داد که در آن ۴۶% از پاسخدهندگان ادعا کردند که بین پنج تا شش ساعت در روز را برای استفاده شخصی در تلفنهای خود میگذرانند. علاوه بر این، ۲۲% اعلام کردند که ۳ تا ۴ ساعت در روز را در تلفن خود میگذرانند، و از پایان سال ۲۰۲۰ تا اوایل سال ۲۰۲۱، کاربران موبایل در ایالات متحده حدود ۴۰ دقیقه در روز را در برنامههای شبکههای اجتماعی میگذراندند، با فیسبوک و اینستاگرام که بزرگترین مخاطب را داشتند.
انتظار میرود تا سال ۲۰۲۴، میانگین زمان صرف شده روزانه در تلفن در ایالات متحده به ۴ ساعت و ۳۹ دقیقه برسد، گزارش Statista.
تجارت الکترونیکی در چند سال گذشته به شدت رشد کرده و به یک بخش مهم از دنیای خردهفروشی جهانی تبدیل شده است. در سال ۲۰۲۴، فروش خردهفروشی تجارت الکترونیکی در سراسر جهان حدود ۶.۳ تریلیون دلار برآورد شده است، به گزارش Statista.
بازاریابان میدانند که باید پیام خود را به جایی که مشتریانشان هستند ببرند، و این بسیار واضح است: مشتریان بالقوه شما در تلفنهایشان هستند.
۶. پرداخت به ازای کلیک (Pay-per-click – PPC)
پرداخت به ازای کلیک به تبلیغات پولی و نتایج جستجوی تبلیغ شده اشاره دارد. این یک شکل کوتاهمدت از شاخه های دیجیتال مارکتینگ است، به این معنی که هنگامی که شما دیگر پولی پرداخت نمیکنید، تبلیغ نیز از بین میرود. مانند SEO، PPC راهی برای افزایش ترافیک جستجو به یک کسبوکار آنلاین است.
پرداخت به ازای کلیک میتواند به تبلیغاتی که در بالای و کنارههای صفحه نتایج جستجو، هنگام مرور وب، تماشای ویدیوهای YouTube و استفاده از برنامههای موبایل میبینید، اشاره داشته باشد.
یکی دیگر از چیزهایی که پرداخت به ازای کلیک را از SEO متمایز میکند این است که شما فقط برای نتایج پرداخت میکنید. در یک مدل PPC معمول مانند یک کمپین Google AdWords، شما فقط زمانی پول پرداخت میکنید که کسی روی تبلیغ شما کلیک کرده و به وبسایت شما منتقل شود. شما میتوانید هر مبلغی را برای تبلیغات پرداخت به ازای کلیک هزینه کنید. برخی شرکتها ممکن است از سرمایهگذاری تنها چند صد دلار نتیجه بگیرند، اما بسیاری از شرکتهای بزرگ ماهانه دهها هزار دلار برای پرداخت به ازای کلیک هزینه میکنند.
هزینه اجرای یک تبلیغ یا ترویج نتایج جستجوی شما در درجه اول به میزان رقابت برای کلمات کلیدی شما بستگی دارد. کلمات کلیدی با رقابت بالا (یعنی کلمات کلیدی که بسیاری از افراد به دنبال آنها هستند و بسیاری از سایتها سعی در پیدا شدن برای آنها دارند) گرانتر خواهند بود و کلمات با رقابت پایینتر احتمالاً هزینه کمتری خواهند داشت.
هنگامی که یک کمپین پرداخت به ازای کلیک را راهاندازی میکنید، همچنین میتوانید انتخاب کنید که آیا میخواهید تبلیغ یا نتایج تبلیغ شده شما به کاربران در سراسر جهان نشان داده شود یا فقط در یک محدوده جغرافیایی خاص. به گفته Google Ads، اگر یک کسبوکار فیزیکی را مارکتینگ میکنید، این توانایی برای شخصیسازی بر اساس موقعیت مکانی به شما کمک میکند تا پول تبلیغات را با نمایش تبلیغات به کاربرانی که نزدیک کسبوکار شما زندگی نمیکنند، هدر ندهید.

۷. بهینهسازی موتور جستجو (Search Engine Optimization – SEO)
هدف SEO این است که یک کسبوکار در نتایج جستجوی گوگل رتبه بالاتری کسب کند و در نهایت ترافیک موتور جستجو را به وبسایت کسبوکار افزایش دهد.
برای دستیابی به این هدف، بازاریابان SEO کلمات و عباراتی را که مصرفکنندگان برای جستجوی اطلاعات آنلاین استفاده میکنند، تحقیق کرده و از آن کلمات در محتوای خود استفاده میکنند. به گفته Moz، شرکت پیشرو نرمافزار SEO، در «راهنمای مبتدیان برای SEO»، SEO شامل عناصر زیادی است، از کلمات روی صفحات وب شما گرفته تا نحوه لینک دادن سایر سایتها به شما در وب و نحوه ساختار وبسایت شما.
بنابراین، چه چیزهایی میتوانند SEO یک سایت را بهبود بخشند؟ مهم است که درک کنید یکی از چیزهایی که SEO را چالشبرانگیز میکند این است که پاسخ به این سوال همیشه به موتورهای جستجو و جدیدترین الگوریتم آنها بستگی دارد.
با در نظر گرفتن این موضوع، در اینجا چند مورد از مهمترین چیزها برای استراتژیستهای SEO و بازاریابان، به طور کلی، برای درک نحوه عملکرد SEO امروز، طبق گفته Moz، آورده شده است:
- فهرستبندی محتوا: مهم است که به موتورهای جستجو اجازه دهید به وضوح «محتوای سایت شما را بخوانند»، با انجام کارهایی مانند اضافه کردن متن جایگزین (alt text) برای تصاویر و رونوشت متنی برای محتوای ویدیویی و صوتی.
- ساختار لینک خوب: مهم است که موتورهای جستجو بتوانند «ساختار سایت شما را بخزند» تا به راحتی تمام محتوای سایت شما را پیدا کنند. یک متخصص SEO میتواند کارهای زیادی برای قالببندی صحیح لینکها، URLها و نقشههای سایت انجام دهد تا آنها را برای خزندههای سایت در دسترستر کند.
- کلمات کلیدی و هدفگذاری کلمات کلیدی: استفاده صحیح از کلمات کلیدی شما (یعنی عبارات جستجویی که میخواهید سایت شما برای آنها پیدا شود) در محتوا و عناوین شما یکی از اجزای اساسی SEO است. دیگر روش خوبی نیست که محتوای خود را با هر تعداد کلمه کلیدی و انواع آن که ممکن است «پر» کنید. نوشتن محتوای با کیفیت بالا که از کلمات کلیدی در عناوین و چند بار در محتوای قابل خزیدن صفحه استفاده میکند، اکنون روش بهتری در نظر گرفته میشود و باعث میشود صفحات در نتایج جستجو رتبه بهتری داشته باشند.
۸. بازاریابی شبکههای اجتماعی (Social Media Marketing)
این شامل تمام کارهایی است که یک کسبوکار از طریق کانالهای شبکههای اجتماعی انجام میدهد. تقریباً همه با شبکههای اجتماعی آشنا هستند، اما بازاریابان باید به شبکههای اجتماعی با یک رویکرد یکپارچه و استراتژیک نزدیک شوند. بازاریابی شبکههای اجتماعی بسیار فراتر از صرفاً ایجاد پست برای کانالهای اجتماعی و پاسخ به نظرات است.
برای موثر بودن، تلاشها باید هماهنگ و یکپارچه باشند. برای کمک به یکنواخت نگه داشتن پستها، ابزارهای آنلاین زیادی برای خودکارسازی و برنامهریزی پستهای شبکههای اجتماعی در دسترس هستند، اگرچه بازاریابان فقط باید از اتوماسیون به عنوان یک ابزار استفاده کنند، نه یک راهحل «تنظیم کن و فراموش کن». کاربران به سرعت متوجه خواهند شد که هیچ فرد واقعی پشت پستها نیست.
بازاریابان شبکههای اجتماعی نباید در یک گروه جدا از سایر وظایف مارکتینگ باشند. بازاریابان اجتماعی باید با تیم مارکتینگ گستردهتر شرکت همکاری کنند تا پیام خود را در تمام پلتفرمها، آنلاین و آفلاین، هماهنگ کنند تا هر بخش از برند یک داستان مشابه را بگوید.
یک بخش حیاتی از بازاریابی شبکههای اجتماعی تحلیلها است. بازاریابان شبکههای اجتماعی همچنین باید در تجزیه و تحلیل عملکرد پستهای خود و ایجاد استراتژیها بر اساس آن دادهها ماهر باشند. مهم است که قبل از ادامه اجرای استراتژی جدید خود، میزان عملکرد پستهای فعلی شبکههای اجتماعی خود را بسنجید.
Statista گزارش میدهد که ۸۶% از متخصصان صنعت اظهار داشتند که افزایش دیده شدن شرکتشان مزیت اصلی بازاریابی شبکههای اجتماعی در سال ۲۰۲۳ بوده است. پس از آن، ۷۶% از شرکتها ادعا کردند که افزایش ترافیک به وبسایت آنها بزرگترین مزیت بوده است، به گفته Statista.
همچنین چندین گزینه رایگان برای انتشار پیام شما وجود دارد که فراتر از اینستاگرام و فیسبوک هستند. برخی از گزینههای دیگر شامل Google My Business، eBay و Facebook Messenger و Marketplace هستند.
به عبارت دیگر، بازاریابی شبکههای اجتماعی بسیار پیچیدهتر از مدیریت پروفایل شخصی فیسبوک یا اینستاگرام شماست. این کار به ترکیبی از تفکر خلاقانه و استراتژی هدفمند و مبتنی بر داده نیاز دارد و ممکن است برای حرفهایهایی که از ترکیب این دو رشته لذت میبرند، یک انتخاب عالی باشد.

مدرکی برای آینده
مدرکی برای آینده
کسب مدرک دیجیتال مارکتینگ میتواند به شما در زمینههای مختلفی خارج از دیجیتال مارکتینگ نیز کمک کند. شانون هیز، فارغالتحصیل سال ۲۰۲۳ SNHU، مدرک لیسانس خود را در مارکتینگ با تمرکز بر دیجیتال مارکتینگ کسب کرد تا دانش بیشتری در حرفه خود به دست آورد.
او پس از دبیرستان مدرک کاردانی خود را گرفت، یک دختر داشت و حرفه خود را تثبیت کرد، اما چیزی کم بود.
هیز گفت: «به عنوان یک مادر مجرد، سالها سخت کار کردم و موفق شدم یک شغل موفق بسازم و دخترم را بزرگ کنم. متاسفانه، نداشتن مدرک لیسانس اغلب من را از فرصتهای شغلی باز میداشت.»
او میداند که مدرکش در دیجیتال مارکتینگ مهارتهای بیشتری در کارش به او میدهد و درهای جدیدی را به روی او باز خواهد کرد.
او گفت: «من در موقعیت فعلیام خوشحالم، اما این مدرک فرصتهای بسیار بیشتری نسبت به قبل به من خواهد داد.»
از آنجایی که دیجیتال مارکتینگ یک فضای به سرعت در حال تغییر است، برای شرکتها ضروری است که با فناوریهای جدید و نوظهور بهروز بمانند، در حالی که به برند و نیازهای مصرفکنندگان خود وفادار میمانند، راجرز گفت.
راههای زیادی وجود دارد که شرکتها این کار را انجام میدهند، که برخی از آنها مسئولیت بازاریابان دیجیتال است، در حالی که برخی دیگر توسط سایر بخشها پشتیبانی میشود. صرف نظر از بخش مربوطه، همه این کارها از طریق یک رویکرد بسیار استراتژیک و مشارکتی انجام میشود.
راجرز گفت: «جلوتر ماندن از رقابت هرگز به این اندازه مهم نبوده است. فضای کسبوکار به قدری سریع در حال تغییر است که نگاه کردن به رقابت برای کمک به اطلاعرسانی به استراتژی دیجیتال خود به یک استراتژی کلیدی تبدیل شده است.»
دیجیتال مارکتینگ چیست؟ | انواع کلیدی، کانال ها و نمونه ها
دیجیتال مارکتینگ چیست؟
دیجیتال مارکتینگ چیست؟ دیجیتال مارکتینگ استفاده از وبسایتها، برنامهها، دستگاههای موبایل، رسانههای اجتماعی، موتورهای جستجو و سایر ابزارهای دیجیتال برای تبلیغ و فروش محصولات و خدمات است.
دیجیتال مارکتینگ از پلتفرمهای دیجیتالی مانند وبسایتها، اپلیکیشنهای موبایل، رسانههای اجتماعی و موتورهای جستجو برای تبلیغ و فروش مؤثر محصولات و خدمات بهره میبرد. این روش با ارائه رویکردی نوآورانه برای تعامل شرکتها با مصرفکنندگان و تحلیل رفتار آنها، مکمل روشهای بازاریابی سنتی است. دیجیتال مارکتینگ با گسترش پذیرش اینترنت در دهه ۱۹۹۰ میلادی محبوبیت یافت. امروزه، شرکتها استراتژیهای دیجیتال و سنتی را برای دستیابی مؤثر به مخاطبان خود ترکیب میکنند، هرچند چالشهای منحصربهفردی از جمله تکامل سریع کانالهای دیجیتال و نحوه استفاده از دادهها به وجود آمده است.

نکات کلیدی
دیجیتال مارکتینگ شامل استفاده از وبسایتها، دستگاههای موبایل، رسانههای اجتماعی و موتورهای جستجو برای تبلیغ محصولات و خدمات است و رویکردی مکمل در مقایسه با روشهای بازاریابی سنتی ارائه میدهد.
از دهه ۱۹۹۰ میلادی، کانالهای دیجیتال از جمله پلتفرمهای کلیدی مانند ایمیل، رسانههای اجتماعی و تبلیغات پرداخت به ازای کلیک تکامل یافتهاند. هر یک از این روشها برای دستیابی مؤثر به مخاطبان هدف، نیاز به برنامهریزی استراتژیک دارند.
استراتژیهای کلیدی دیجیتال مارکتینگ شامل بازاریابی وبسایت، تولید محتوا، کمپینهای ایمیلی، رسانههای اجتماعی، بازاریابی وابسته و روندهای نوظهور بازاریابی ویدیویی و پیامکی هستند.
بازاریابان با چالشهایی مانند افزایش سریع کانالهای دیجیتال، نیاز به تحلیل مؤثر دادهها و جلب توجه مصرفکننده در میان حواسپرتیهای دیجیتالی روبرو هستند.
متخصصان دیجیتال مارکتینگ موفق به مهارتهای ارتباطی قوی، تسلط بر تحلیل دادهها و درک کامل از پویایی رسانههای اجتماعی نیاز دارند تا بتوانند روایتهای بازاریابی جذاب را به طور مؤثر ایجاد کنند.
آشنایی با ساز و کار دیجیتال مارکتینگ
بازاریابی شامل تکنیکها و رسانههای مختلف برای تبلیغ محصولات و افزایش سهم بازار است. موفقیت در آن به ترکیبی از تبلیغات و هوش فروش نیاز دارد. بازاریابان حرفهای این وظایف را یا به صورت داخلی در شرکتهای مجزا یا به صورت خارجی در شرکتهای بازاریابی که ممکن است به مشتریان مختلفی خدمات ارائه دهند، انجام میدهند.
شرکتها زمانی بر بازاریابی از طریق رسانههای چاپی، تلویزیون و رادیو تمرکز داشتند، زیرا تنها همین گزینهها در دسترس بودند. هرچند آن گزینهها هنوز وجود دارند، اینترنت راه دیگری برای شرکتها فراهم کرد تا به مصرفکنندگان دسترسی پیدا کنند و به همین دلیل دیجیتال مارکتینگ پدید آمد.
فناوریها و روندهای جدید، شرکتها را مجبور کردند تا استراتژیها و بودجههای بازاریابی خود را تعدیل کنند. در روزهای اولیه دیجیتال مارکتینگ، ایمیل به یک ابزار بازاریابی محبوب تبدیل شد. سپس تمرکز به سمت موتورهای جستجو مانند Netscape تغییر کرد که به کسبوکارها امکان میداد تا با استفاده از تگها و کلمات کلیدی، خود را به نمایش بگذارند. توسعه پلتفرمهای اجتماعی مانند فیسبوک این امکان را برای شرکتها فراهم کرد که دادههای کاربران را ردیابی کرده و پیامهای خود را به مخاطبان بسیار خاصی ارسال کنند.
گوشیهای هوشمند و دستگاههای قابل حمل، شرکتها را قادر میسازد تا محصولات را در هر مکانی به مصرفکنندگان بازاریابی کنند. یک مطالعه توسط مرکز تحقیقات Pew در سال ۲۰۲۲ نشان داد که ۷۶٪ از بزرگسالان آمریکایی با استفاده از گوشیهای خود، خریدهای آنلاین انجام دادهاند.
نکته مهم: دیجیتال مارکتینگ میتواند تعاملی باشد، بر خلاف تبلیغات سنتی چاپی یا تلویزیونی.

کانال های مختلف دیجیتال مارکتینگ چیست؟
کانالهای دیجیتال مارکتینگ از دهه ۱۹۹۰ میلادی تکامل یافتهاند و همچنان در حال تغییر هستند. در اینجا هشت مورد از رایجترین کانالهای مورد استفاده امروزی معرفی شده است.
۱. بازاریابی وبسایت شرکتها اغلب از وبسایت خود به عنوان هسته اصلی فعالیتهای دیجیتال مارکتینگ خود استفاده میکنند. مؤثرترین وبسایتها، برند و محصولات و خدمات آن را به شیوهای واضح و به یاد ماندنی به نمایش میگذارند. امروزه یک وبسایت باید سریع بارگذاری شود، سازگار با موبایل باشد و پیمایش در آن آسان باشد.
۲. تبلیغات پرداخت به ازای کلیک (PPC) تبلیغات پرداخت به ازای کلیک (PPC) به بازاریابان امکان میدهد تا از طریق تبلیغات پولی، در وبسایتهای خبری و سایر وبسایتها و پلتفرمهای دیجیتال به مخاطبان دسترسی پیدا کنند. بازاریابان میتوانند کمپینهای PPC را در گوگل، بینگ، لینکدین، X (توئیتر سابق)، پینترست و فیسبوک راهاندازی کرده و تبلیغات خود را به افرادی که عبارات مرتبط با محصولات یا خدمات آنها را جستجو میکنند، نمایش دهند. این کمپینها میتوانند کاربران را بر اساس ویژگیهای جمعیتشناختی (مانند سن یا جنسیت)، علایق خاص یا موقعیت مکانی آنها تقسیمبندی کنند. پرکاربردترین سرویسهای PPC، Google Ads و Facebook Ads هستند.
۳. بازاریابی محتوا هدف بازاریابی محتوا، دسترسی به مشتریان بالقوه از طریق استفاده از محتوای نوشتاری، بصری یا ویدیویی است که برای آنها جذاب باشد. این محتوا معمولاً در یک وبسایت منتشر شده و سپس از طریق رسانههای اجتماعی، بازاریابی ایمیلی، بهینهسازی موتورهای جستجو یا حتی کمپینهای پرداخت به ازای کلیک ترویج میشود. بازاریابی محتوا سعی میکند ظریفتر از تبلیغات باشد و محصول یا خدماتی که اسپانسر قصد بازاریابی آن را دارد، ممکن است به طور واضح برجسته نشود.
۴. بازاریابی ایمیلی بازاریابی ایمیلی هنوز یکی از مؤثرترین کانالهای دیجیتال مارکتینگ است، هرچند بسیاری از مردم آن را با هرزنامه (spam) مرتبط میدانند و بر این اساس با چنین پیامهایی برخورد میکنند. بسیاری از متخصصان دیجیتال مارکتینگ از دیگر کانالهای خود برای جمعآوری نامها برای لیست ایمیلهای خود استفاده میکنند. سپس، از طریق بازاریابی ایمیلی، سعی میکنند این سرنخها را به مشتری تبدیل کنند.
۵. بازاریابی رسانههای اجتماعی اهداف اصلی یک کمپین بازاریابی در رسانههای اجتماعی، ایجاد آگاهی از برند و برقراری اعتماد است. با عمیقتر شدن در بازاریابی رسانههای اجتماعی، میتوانید از آن برای به دست آوردن سرنخ و به عنوان یک کانال بازاریابی مستقیم یا فروش استفاده کنید. پستها و توئیتهای تبلیغاتی دو نمونه از بازاریابی رسانههای اجتماعی هستند.
۶. بازاریابی وابسته (Affiliate Marketing) بازاریابی وابسته یکی از قدیمیترین اشکال بازاریابی است و دنیای دیجیتال به آن جان تازهای بخشیده است. در بازاریابی وابسته، شرکتها و “اینفلوئنسرهای” منفرد، محصولات شرکت دیگری را تبلیغ کرده و هر بار که فروشی انجام میشود یا یک سرنخ جدید به لیست آنها اضافه میشود، کمیسیون دریافت میکنند. بسیاری از شرکتهای شناخته شده، از جمله آمازون، برنامههای وابسته دارند که میلیونها دلار به افرادی که به فروش محصولاتشان کمک میکنند، پرداخت میکنند.
۷. بازاریابی ویدیویی بسیاری از کاربران اینترنت قبل از تصمیم به خرید، برای یادگیری انجام کاری، خواندن یک نقد یا صرفاً برای استراحت، به سایتهایی مانند یوتیوب مراجعه میکنند. بازاریابان میتوانند از پلتفرمهای مختلف بازاریابی ویدیویی، از جمله ویدیوهای فیسبوک، اینستاگرام و تیکتاک، برای اجرای یک کمپین بازاریابی ویدیویی استفاده کنند. شرکتها با ادغام ویدیو با SEO، بازاریابی محتوا و کمپینهای گستردهتر رسانههای اجتماعی، بیشترین موفقیت را کسب میکنند.
۸. پیامک (Text Messaging) شرکتها از پیامهای متنی (SMS) برای به اشتراک گذاشتن اخبار مربوط به محصولات و تبلیغات استفاده میکنند. سازمانهای غیرانتفاعی و نامزدهای سیاسی نیز از پیامک برای تبلیغ خود و جمعآوری کمکهای مالی استفاده میکنند. امروزه بسیاری از کمپینهای بازاریابی این امکان را برای مصرفکنندگان فراهم میکنند که از طریق یک پیام متنی ساده، پرداخت یا کمک مالی انجام دهند.
شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) در دیجیتال مارکتینگ
متخصصان دیجیتال مارکتینگ درست مانند بازاریابان سنتی از شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) استفاده میکنند. KPIها به آنها اجازه میدهند تا عملکرد بلندمدت ابتکارات بازاریابی خود را اندازهگیری کرده و آنها را با تلاشهای رقبای خود مقایسه کنند. در ادامه برخی از رایجترین KPIهایی که بازاریابان میتوانند برای سنجش عملکرد خود استفاده کنند، آورده شده است:
- نرخ کلیک (Click-through rate): این KPI معمولاً برای اندازهگیری اثربخشی تبلیغات آنلاین استفاده میشود. با شمارش تعداد افرادی که روی یک تبلیغ خاص کلیک کردهاند، به صورت درصدی از کل افرادی که ممکن است آن را دیده باشند، محاسبه میشود.
- نرخ تبدیل (Conversion rate): نرخ تبدیل حتی فراتر از نرخ کلیک میرود تا درصد افرادی را که یک اقدام مطلوب مانند خرید را انجام دادهاند، با کل مخاطبانی که یک تبلیغ یا تبلیغ خاص به آنها رسیده، مقایسه کند.
- ترافیک رسانههای اجتماعی (Social media traffic): این شاخص تعداد افرادی را که با پروفایلهای رسانههای اجتماعی یک شرکت تعامل دارند، ردیابی میکند. این شامل لایکها، فالوها، بازدیدها، اشتراکگذاریها و/یا سایر اقدامات قابل اندازهگیری است.
- ترافیک وبسایت (Website traffic): این متریک تعداد افرادی را که در یک دوره زمانی مشخص از وبسایت یک شرکت بازدید میکنند، ردیابی میکند. از جمله کاربردهای دیگر آن، میتواند به شرکتها کمک کند تا اثربخشی تلاشهای بازاریابی خود را در هدایت مصرفکنندگان به سایتشان بسنجند.

چالشهای دیجیتال مارکتینگ
دنیای دیجیتال چالشهای ویژهای را برای بازاریابان ایجاد میکند. برای مثال، کانالهای دیجیتال به سرعت در حال افزایش هستند و بازاریابان باید با آنها همگام شوند و یاد بگیرند که چگونه به طور مؤثر از آنها استفاده کنند. بازاریابان همچنین ممکن است در تحلیل و استفاده سودمند از حجم عظیمی از دادههایی که میتوانند از طریق این پلتفرمها جمعآوری کنند، با چالش روبرو شوند. شاید مهمتر از همه، مصرفکنندگان به طور فزایندهای با تبلیغات دیجیتال و سایر حواسپرتیها احاطه شدهاند، که جلب توجه آنها را روز به روز دشوارتر میکند.
آژانس دیجیتال مارکتینگ چیست؟
یک آژانس دیجیتال مارکتینگ شرکتی است که به طور اختصاصی به بازاریابی برای مصرفکنندگان یا کسبوکارها از طریق کانالهای دیجیتال میپردازد. این شامل ایجاد و راهاندازی کمپینها برای مشتریان از طریق رسانههای اجتماعی، تبلیغات پرداخت به ازای کلیک، ویدیوها و وبسایتهای سفارشی، از جمله سایر ابزارها است.
SEO در دیجیتال مارکتینگ چیست؟
بهینهسازی موتور جستجو (SEO) مجموعهای از تکنیکها را توصیف میکند که شرکتها برای افزایش ترافیک وبسایت خود و بالا بردن جایگاه آن در نتایج جستجو استفاده میکنند. هر چه یک سایت در صفحه نتایج جستجو بالاتر ظاهر شود، احتمال بیشتری وجود دارد که مصرفکنندگان آن را ببینند و برای بازدید از آن کلیک کنند.
بازاریابی اینترنتی چیست؟
از نظر فنی، بازاریابی اینترنتی بازاریابی است که منحصراً در اینترنت انجام میشود. به این ترتیب، بازاریابی اینترنتی زیرمجموعهای از دیجیتال مارکتینگ است که میتواند از انواع مختلفی از پلتفرمهای دیجیتال، از جمله اینترنت، برای رسیدن به مخاطبان مورد نظر خود استفاده کند.
چگونه میتوان به یک متخصص دیجیتال مارکتینگ تبدیل شد؟
متخصصان دیجیتال مارکتینگ به مهارتهای قوی نوشتاری و رسانههای اجتماعی، همراه با درک خوب از تحلیل دادهها نیاز دارند. برای بیشتر موقعیتهای شغلی در این حوزه، داشتن مدرک کارشناسی ضروری است. همچنین ممکن است بخواهید دورههای دیجیتال مارکتینگ را بگذرانید یا در یک “کمپ آموزشی” دیجیتال شرکت کنید. علاوه بر این، گذراندن دوره کارآموزی در طول تحصیل میتواند مفید باشد. داشتن مدرک کارشناسی ارشد در این حوزه ممکن است مفید باشد اما ضروری تلقی نمیشود.
چه مهارتهایی در دیجیتال مارکتینگ مورد نیاز است؟
مهارتهای ارتباطی قوی برای انتقال موفقیتآمیز داستان یک شرکت ضروری است. مهارتهای تحلیل داده نیز برای درک میزان عملکرد یک کمپین و جایی که ممکن است بهبود یابد، مهم است. در نهایت، مهارتهای رسانههای اجتماعی نیز یک الزام است.
سوگیری ضمنی (Implicit Bias) در دیجیتال مارکتینگ چیست؟
سوگیری ضمنی یا سوگیری ناخودآگاه، شامل پیامهایی است که به طور ناخواسته کلیشههای منفی را در مورد گروههای خاصی منتقل میکنند. در سالهای اخیر، این موضوع به طور ویژه در زمینههای تبلیغات و بازاریابی مورد توجه قرار گرفته است. در دیجیتال مارکتینگ، ممکن است این سوگیری در چیزی به سادگی انتخاب عکسهای آماده (stock photos) برای یک کمپین آشکار شود. به عنوان مثال، شرکتها ممکن است بدون فکر، از تصاویری از افراد سفیدپوست دگرجنسگرا استفاده کنند، در حالی که افراد سیاهپوست، بومی و سایر افراد رنگینپوست، به همراه افرادی با انواع بدن و تواناییهای مختلف را حذف میکنند. در حالی که متخصصان دیجیتال مارکتینگ اغلب از الگوریتمهایی استفاده میکنند که ظاهراً بیطرف هستند تا به آنها در طراحی کمپینهایشان کمک کنند، این الگوریتمها توسط انسانهایی ساخته شدهاند که ممکن است سوگیریهای ناخودآگاه خود را به آنها منتقل کنند.
نتیجهگیری
نحوه مصرف رسانه توسط مردم در قرن ۲۱ باعث شده است که بازاریابان، تأکید فزایندهای، و گاهی انحصاری، بر پلتفرمهای دیجیتال برای کمپینهای خود داشته باشند. در حالی که دیجیتال مارکتینگ از بسیاری از تکنیکهای بازاریابی سنتی از طریق رسانههای چاپی، تلویزیون و رادیو استفاده میکند، ابزارهای خاص خود را نیز دارد که بازاریابان برای موفقیت باید بر آنها مسلط شوند.




